پرنیان
من و دل,شیعه ی دردیم مولا! دفتر سپید, قلمی سرخ
بدون تو چه می کردیم مولا!
تو هستی,آن که حاضر نیست ماییم
دعا کن زود بر گردیم مولا!
فردا میلاد کسی است که با وجود او کربلا زنده ماند
زینب,دختر علی و زهرا
خواهر حسنین
عقیله ی بنی هاشم
بانوی صبر و عشق و ایمان
ام المصائب
زینب کسی است که هر گاه نام او بر زبان جاری می شود,
ناخود آگاه به یاد عظیم ترین مصیبت بشر می افتیم
به یاد عاشورا,حسین,ایثار,عشق,
به یاد خدا خدا
همه جان زینب و حسین خدا بود
زینب تجلی خدا در وجود یک زن است
زینب,زین اب است.
فردا روز رفتن آوینی هم هست
فیلمسازی انقلابی و آگاه و متعهد
شهید سرزمین فکه,سرزمین شهدای عطشان
سید!تو راه آسمان را از کجا یافتی؟
تو بال پرواز را از کدامین پرستو به عاریت گرفتی؟
آوینی تلاش می کرد تا با هنر خود,با قلم و بیان خود و از همه بالاتر با زیستن عاشقانه
و بودن شاهدانه اش,متذکر حضور شاهدانه ی انسان اهل ولایت بر روی زمین باشد.
اهل ولایت بودن جز عاشق بودن نیست و شهدا قافله سالاران عشق و ولایت اند.
به چشمانش که نگاه کردم، تبلور ایمان را یافتم سر بر خاک که می نهاد، هق هق اشک بود و ناله های بی قرار
درست از همانجا حضور خدا را حس می کردی لحظه لحظه رسیدن به قرب الهی را خاکی و متواضع با لباس ساده بسیج
دست در دست دلاوران از حماسه سازان گفت، زمان گذشت و زمانه عوض شد اما سید هنوز با دهان روزه و دعای زیر لب از سفرهای سبز آسمانی شاهدان جان بر کف، بر دفاتر سپید با قلمهای سرخ می نوشت.
Design By : Pichak |